دلیل گرایش و باور عدهای به طبیعت چیست و باورهای آنان در ارتباط با طبیعت چه میباشد؟
طبيعت گرايي معنوي از آنجا آغاز شد كه انسان روزي، نعمت، بركت و همچنين بلاها و مرگ خود را در گرو نيروي طبيعت دانست؛ پس ايمان پيدا كرد كه نيروي برتر و راز آلود طبيعت بر همه شئون آدمي سيطره دارد. بدين ترتيب با تامل در نفس خود به نيروي عظيم طبيعت پي برد و هم از اين رو نفس خود را كاويد تا راهي براي ارتباط و بهرهبرداري از اين نيروي بيكران بيابد. با آميخته شدن خود انديشي مذموم و ممدوح از اين كاوشهاي درون نگرانه، شيوهها و مكاتب معنوي گوناگوني پديد آمد و تحريفاتي در تعاليم پيامبران و اديان الاهي وارد شد.
در چارچوب ادبيات طبيعت گرايي، معنويت به معناي پذيرش نيروي برتر و مسيطر بر پديدههاي مادي طبيعي است كه در تمامي مظاهر طبيعت جريان دارد و عرفان به معناي شناخت و ارتباط با نيرو است.
دو مكتب عمدهاي كه ميتوان در چارچوب عرفان طبيعت گرا به تحليل كشيد، يكي عرفان بوميان آمريكا و آفريقا است كه البته نظير عقايد و مراسم آنها در پهنهي وسيعي از جهان از استرليا تا سيبري نيز به چشم ميخورد؛ اما به علت غلبهي اديان و عرفانهاي ديگر در آسيا سزاوار است كه كانون نخستين مكتب عرفاني در چارچوب طبيعت گرايي را فرهنگ بوميان آمريكا و آفريقا بدانيم. اين مكتب را به علت گزينش شيوههاي توهمي براي شناخت و ارتباط با نيروي طبيعت، با وصف وهم جو توصيف ميكنيم.
در مقابل، مرام معنوي عدهاي از مردمان شرق دور- عمدتاً چين- راكه روشهاي واقعنگرانهي اختيار كردهاند طبيعت گرايي واقع نگر ميناميم. البته اين تقسيم به معناي مرزگذاري قطعي و شفاف ميان اين دو مكتب نيست، بلكه جنبهي غالبي دارد؛ زيرا هم طبيعت گرايي واقع نگر داراي عناصر موهوم است و هم طبيعت گرايي وهم جو از واقع نگري تهي نيست.
اعتقاد به خدا، يا پرستش ارواح نياكان؛ زيرا به نيروي طبيعت پيوسته و نيك و بدشان در عالم تاثير گذارند؛ مناسكي در مددجويي از نيروهاي طبيعي، عقيده به اشيايي كه منبع نيرو هستند (Mana) و جانمند انگاري (Animism) مظاهر طبيعی از مهمترین باورهای مكاتب عرفاني طبيعت گرا همچون تائوئیسم میباشد.
نوشته شده توسط : مظاهری سیف